English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (8762 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
compact U فشرده کردن بهم متصل کردن
compacted U فشرده کردن بهم متصل کردن
compacting U فشرده کردن بهم متصل کردن
compacts U فشرده کردن بهم متصل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
icing U مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
attach U 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaches U 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaching U 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
join U متصل کردن یا وصل کردن چندین چیز مهم
joined U متصل کردن یا وصل کردن چندین چیز مهم
joins U متصل کردن یا وصل کردن چندین چیز مهم
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
connects U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connect U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
compresses U هم فشرده کردن
compress U هم فشرده کردن
cast up U فشرده کردن
compressing U هم فشرده کردن
decompress U ناهم فشرده کردن
compaction U فشرده سازی متراکم کردن
discrete U الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
file compression utility U برنامه کمکی فشرده کردن فایل
compressing U فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compresses U فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compress U فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
apply U متصل کردن
tie down U متصل کردن
adjoin U متصل کردن
adjoined U متصل کردن
adjoins U متصل کردن
colligate U متصل کردن
applies U متصل کردن
applying U متصل کردن
link U متصل کردن
pans U متصل کردن
joggle U متصل کردن
pan U متصل کردن
joggles U متصل کردن
joggled U متصل کردن
joggling U متصل کردن
connect U متصل کردن
connects U متصل کردن
pan- U متصل کردن
joined U متصل کردن
joins U متصل کردن
join U متصل کردن
pin U متصل کردن به گیرافتادن
pinned U متصل کردن به گیرافتادن
spliced U باهم متصل کردن
splices U باهم متصل کردن
splicing U باهم متصل کردن
enjoin U بهم متصل کردن
enjoined U بهم متصل کردن
enjoining U بهم متصل کردن
enjoins U بهم متصل کردن
catenate U پیوستن متصل کردن
splice U باهم متصل کردن
pinning U متصل کردن به گیرافتادن
tie in <idiom> U به چیزدیگری متصل کردن
bond U متصل کردن چسباندن اتصال
CD E U فرصتی که اجازه ضبط و پاک کردن داده را از دیسک فشرده میدهد
dowel U بامیخ پرچ بهم متصل کردن
to plug U متصل کردن [الکترونیک یا مهندسی برق]
connection of loom pieces U متصل کردن قطعات دار [قالی]
self- U فایل فشرده که حاوی برنامهای است که محتوای آن را از حالت فشرده در می آورد
hovercraft U رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercrafts U رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
seams U درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
seam U درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
bow line U نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
AUI connector U اتصال D برای متصل کردن کابلهای انترنت به آداپتور شبکه
congested U فشرده انباشته شده بهم فشرده
PID U متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
ties U متصل کردن مهار کردن مهار
tie U متصل کردن مهار کردن مهار
fixes U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fix U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
Intel U فناوری نرم افزاری ساخت intel که به کامپیوتر اجازه میدهد تا تصاویر ویدیویی فشرده را ذخیره و بازیابی کند با استفاده از روشهای فشرده سازی نرم افزاری
harness U یراق کردن یراق اسب متصل به ارابه
harnessing U یراق کردن یراق اسب متصل به ارابه
harnessed U یراق کردن یراق اسب متصل به ارابه
welds U متصل کردن جوش دادن جوش
welded U متصل کردن جوش دادن جوش
linkages U مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
linkage U مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
weld U متصل کردن جوش دادن جوش
Indeo U فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
chain U متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
chains U متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
companding U دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
feed U روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feeds U روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
directories U روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directory U روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
strained U فشرده
condensed U به هم فشرده
intensive U فشرده
squeezing U فشرده
compressed U فشرده
squeezed U فشرده
condensed U فشرده
squeeze U فشرده
congested U در هم فشرده
compressive U فشرده
squeezes U فشرده
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
compaction U فشرده سازی
compact section U مقطع فشرده
package program U برنامه فشرده
steel aloy U فولاد فشرده
succinct U مجمل فشرده
compactions U فشرده سازی
compressed file U فایل فشرده
fasciated U بهم فشرده
massive U گنده فشرده
massively U گنده فشرده
compressed air U هوای فشرده
incompressible U فشرده نشدنی
crushed <adj.> <past-p.> U فشرده شده
dice U رقابت فشرده
concise U لب گو فشرده ومختصر
diced U رقابت فشرده
dices U رقابت فشرده
repressed brick U اجر فشرده
dicing U رقابت فشرده
alloy steel U فولاد فشرده
condensed type U نوع فشرده
press board U مقوای فشرده
press part U بخش فشرده
pack U فشرده سازی
lasers U دیسک فشرده
laser U دیسک فشرده
cast iron U فولاد فشرده
ice crete U بتون فشرده
seried U بهم فشرده
packing U فشرده سازی
condensive load U بار فشرده
mass practice U تمرین فشرده
packs U فشرده سازی
coarctate U بهم فشرده
depressed U فشرده شدن
condensed type U چاپ فشرده
compact disk U دیسک فشرده
packed decimal U دهدهی فشرده
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
compact U بهم فشرده خلاصه
packing density U تراکم فشرده سازی
compacted U جمع وجور فشرده
repressed brick U اجر فشرده شده
bumped U بار فشرده شده
principal types of foot فشرده کننده آب سنگین
prestressed concrete U بتن پیش فشرده
die pressed part U بخش فشرده حدیدهای
compact U جمع وجور فشرده
air compressor U هوای فشرده ساز
caisson foundation U پی سازی با هوای فشرده
presses U تاکتیک دفاعی فشرده
pinch effect U اثر فشرده سازی
forced alternating current U جریان متناوب فشرده
press U تاکتیک دفاعی فشرده
packed decimal U عدد اعشاری فشرده
laminated plastic material U ماده فشرده متورق
compacted U بهم فشرده خلاصه
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com